راه آبی ابریشم ؛گستره ای برای تلاقی ادیان و فرهنگ ها

حسین ایزدپناه

در طول تاریخ بشری،دریاها و اقیانوس ها نقش تعیین کننده ای در شکل دهی به حیات انسانی و هویت بخشی به تمدن های ساخته شده بوسیله بشر داشته اند . جدا از درک این موضوع که بخش عمده ای از این کره خاکی را آب فرا گرفته و همچنین مد نظر قرار دادن این مسئله که در گذشته های دور، دریاها در جایگاه تقدسی خود به عنوان رب النوع و یا خدایگان، زندگی معنوی و روزانه  مردمان باستان را تحت تاثیر قرار میدادند،باید به این نکته هم اشاره داشت که به شکل طبیعی این موهبت بی نظیر و شگفت آور الهی ،سهم به سزایی در امرار معاش مردمان و سرمایه واقعی برای پیوندهای انسانی داشته است .

در بستر پر جوش و خروش تاریخ ،دریاها و اقیانوس ها صحنه رفت و آمد کشتی هایی با اهداف متفاوتی بوده اند که در برخی موارد هم البته نیت ها ،انسانی یا در مسیر اعتلای جایگاه انسانی نبوده است .چه بسیار بادبانهایی که در جهت حمله به دیگر قلمرو ها و یا به اسارت درآوردن مردمان سرزمین های مغلوب در شرق یا غرب این عالم برافراشته نشدند و یا لنگرگاه هایی که روزانه شاهد بردگان به  زنجیر کشیده شده نبوده باشند! اما این پهنه آبی سرشار از نعمات خداوندی از منظر بسیاری دیگر از انسانها دریچه ای از مسیر حق طلبی و خدا پرستی نیز بوده است که برای گسترش معنویت و یا عقاید مذهبی به سمت دیگر ممالک به صورت مستقیم یا غیر مستقیم به روی پیروان آئین های مقدس گشوده شده است .البته در این خصوص هم دربرخی موارد، تحکم دریایی برای اعمال عقاید مذهبی گروه غالب بر سرزمین مغلوب از ابزارمهم فاتحان به شمار میرفته است .

یکی از نقاط عطف تجارت دریایی جهان که مبنای تعاملات انسانی و مذهبی نیز به شمار میرود،تجارت دریایی موسوم به راه آبی ابریشم میباشد.مسیر بازرگانی ایجاد شده از طریق خلیج فارس و دریای عمان به سمت اقیانوس هند و دریای سرخ و اتصال آن به مدیترانه؛ فضای تعاملی گسترده ای مابین جنوب آسیا ،بین النهرین ،هندوستان،آفریقا و اروپا را ایجاد میکند که بواسطه همین فضای فرا ملی و قاره ای سیاحان و عالمان دینی، سفرهای مکاشفه ای خود را با هدف توسعه عقاید مذهبی با پذیرش خطرهایی که اصولا سفرهای دریایی طولانی به همراه داشت ؛دل و دین خود را به دریا میزدند و به همراه بازرگانان، سفرهای خود را به سمت شرق یا غرب آغاز میکردند .

ایران به عنوان یکی از ممالک مهم راه آبی ابریشم دارای موقعیت خاص در دریانوردی بوده و به لحاظ دارا بودن موقعیت استراتژیک ، دروازه شرق و غرب برای ترددهای تجاری  به حساب می آمد .و این استحکام دریایی در زمان هخامنشیان و خود را بیش از هر زمان دیگری در جهان باستان نشان دارد .این سلسله با هدف تثبیت مرزهای جنوب شرقی دریای پارس و ایجاد همگرایی ملی بدون تحمیل یک الگوی مشخص فرهنگی یا مذهبی با دیگر ممالک،آبراهی را برای گفتگوی تمدن های دریایی با امپراتوری های آن زمان مانند روم که پرچم مسیحیت کاتولیک را علم کرده بود ایجاد کرد که این رویه بعد از وررود اسلام به ایران نیز ادامه داشت و نمونه برجسته آن که تا نیمه دوم قرن چهارم هجری نیز همچنان فعال بود میتوان به بندر سیراف در استان بوشهر اشاره داشت که جایگاه ویژه ای در بنادر خاورمیانه داشته و از پر رونق ترین بنادر زمانه خود در جهان به شمار میرفته است.  هر چند مطابق برخی منابع و اسناد نخستین سیاحان غربی در حدود ۳۲۶ سال پیش از میلاد مسیح به خلیج فارس وارد شدند و ظاهرا پرتغالی ها علیرغم مسافت طولانی اما با توجه به ظرفیت بالای دریایی نخستین اقوام اروپایی بودند که برای تجارت و بازرگانی به خلیج فارس آمدند .

خلیج فارس در طول تاریخ چند هزار ساله محل تردد و رفت و آمد و کشاکش  بیشماری بوده و اقوام متعدد با زبان ،نژاد و فرهنگ های گوناگون پای در این کرانه آبی گذاشته و از آنجا مسیر دیگر کشورها را در پیش گرفته اند.

اما آنچه اهمیت این مسیر آبی و تعاملات آنجام شده در آن را بیشتر میکند این است که بعد از جنگهای صلیبی و تسلط ترکان عثمانی بر قسطنطنیه ،دولت های روم شرقی مسیر زمینی تجارت از چین و هند به غرب را ناایمن یافته و به فکر جایگزینی راه تازه افتادند  به همین خاطر مسیر دریایی را که از مدیترانه به دریای سرخ و از آنجا به اقیانوس هند و خلیج فارس ادامه پیدا میکرد را  جذاب یافتند. ابتدا پرتغالی ها که نیروی دریایی قوی تری داشتند کشتی های خود را روانه  منابع غنی خلیج فارس نموده وبعدتر دیگر کشورهای غربی این تجربه را اغاز کردند. در این میان اسقف ها و کشیشان مسیحی هم از مسیر بوجود امده استفاده کرده و سیاحان و مبلغان خود را به سوی اقیانوس هند و شرق آسیا گسیل داشتند و چون خلیج فارس در مسیر اقیانوس هند  قرار داشت ،بنادر مهم آن مانند سیراف،هرمز،کیش و ابله میزبان عقاید گوناگونی از ادیان بودا ،مسیحیت،مسلمان ،مانوی  و زرتشت  بودند که در کنار داد و ستد کالاهایی چون ابریشم ،ادویه،چوب و مروارید الگوی زیستی  مسالمت آمیزی از جامعه چند فرهنگی با گرایش های مذهبی چند گانه  را شکل داده بودند که مبنای گفتگوی تمدنهای زمانه خود را داشت .

از سفرهای «ناخدا سلیمان سیرافی» به چین تا روایت های تاجر ونیزی« مارکوپولو» از بندر هرمز در قرن ۱۶ میلادی گرفته تا کوچ شیرازی ها به زنگبار در شرق آفریقا و تشکیل یک دولت قوی  و همچنین استعمارگری کشورهای بریتانیا و پرتغال در دو قرن اخیر در  خلیج فارس که آثارحضور آنان مانند قلعه ،قبرستان کلیسا و معبد هندوها در بنادر جنوبی ایران وجود دارد و یا حتی مهاجرت  ساربانان افغانستانی که بین سالهای ۱۸۶۰ تا ۱۹۲۰ میلادی به استرالیا اتفاق افتاد و به نوعی اولین مبلغان اسلامی بودند که در این کشور قاره مانند اقیانوس هند  پای گذاشته اند ،قرن ها گذشه است و به غیر از اندک نشانه ها که در کتابها و یا آثار ملموس به جا مانده از یک تاریخ پر رمز و راز چیز بیشتری پیدا نمیشود .

اما در کنار آثارکم و بیش تالیف شده ای که در ایران و دیگر کشورهای هم مسیر در راه آبی ابریشم منتشر شده میتوان قرابت های مشترکی هم  در مولفه هایی مانند معماری ، پوشش ، آیین ها وسنت ها یافت که گواهی از تاریخ تعاملات انسانی مردمانی با فرهنگ و عقاید مختلف را بر شانه دارند اما این به تنهایی شاید نتواند اهمیت این تاریخ و جایگاه آن در روابط انسانی این روزهای جهان را بازگو کند .

بنابراین این فرهنگ سازی  نیازمند روایت انسانی نسل های حال حاضر این کشورها است تا  در راستای رسیدن به صلح و مهربانی مابین ملت ها و کاستن از مناقشات موجود به گفتگو بنشینند و با روشن نگاه داشتن چراغ تاریخ ،کشتی گفتمان فرهنگی و تکریم ادیان را در آبراه پر تلاطم روابط انسانی جهان به حرکت درآورند و در این خصوص پژوهشگران ،هنرمندان و فعالان عرصه میراث فرهنگی و گردشگری به عنوان سفیران صلح و دوستی  سهم زیادی را در روایت این میراث خواهند داشت .