علیرضا ابوالفضلی:

سبک زندگی اسلامی در پیشگیری و درمان بیماری ها

علیرضا ابوالفضلی

 رویه یعنی قرین بودن طبابت با حکمت، به ویژه پس از ورود جریان مدرنیته به ایران دستخوش تغییراتی شده و روز به روز کمرنگ شد تا جایی که اکنون اگر سخنی از این قرابت ها به میان می آید در قالب رشته های جداگانه است و یا اینکه محققان و پژوهشگران طب سنتی به آن می پردازند.

از این رو با دکتر علیرضا ابوالفضلی، محقق و پژوهشگر درباره ارتباط طب و حکمت به گفت وگو پرداخته ایم؛
وی در حوزه طب سنتی پژوهش های متعددی داشته است. در ادامه حاصل این مصاحبه تقدیم حضورتان می شود:

به عنوان اولین سوال در مورد مولفه طب اسلامی که این روزها نیز بسیار در موردش صحبت می شود توضیح دهید، آیا اساسا طب در اسلام به شکل مستقل بیان شده است که بتوانیم بگوییم طبِ اسلامی؟

در پاسخ به این پرسش باید به این مساله توجه داشته باشیم، زمانی که می گوییم طبِ اسلامی، این معنا مستفاد می شود که پیامبر اکرم(ص) زمانی که دین اسلام را به مردم عرضه کردند باید یک مکتب علمی تحت عنوان مکتب طبی آورده باشند. اگر تلقی ما این باشد که همان طور که می گوییم دین اسلامی، طب اسلامی هم داریم چنین چیزی تحت این عنوان نداریم، البته این مساله بدان معنا نیست که طب در اسلام نداشته باشیم. وقتی که در منابع تفقد می کنیم روایات و توصیه های فراوانی از حضرت رسول(ص) و ائمه(ع) در مورد طب وجود دارد.

بنابراین طب اسلامی به معنایی که ذکر شد نداریم چون وقتی عنوان طب اسلامی را به کار می بریم یعنی باید پیشتوانه مکتبی هم برایش وجود داشته باشد حال آیا در این قالب طب در اسلام بوده است که به شکل مکتبی وجود داشته باشد؟ خیر، نبوده اما مفهومش این نیست که طب در اسلام نباشد یا نبی مکرم اسلام(ص) و حضرات معصومین(ع) در مورد طب حرفی نداشته باشند آنچه ما بدان قایلیم سبک زندگی اسلامی ایرانی است و نه طب اسلامی.

با توجه به آنچه که عنوان کردید و همچنین تاکید و اشاره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) نسبت به سلامت جسم و روح، چرا امروز چنین دیدگاهی در طبابت کمرنگ شده است و به عبارت دیگر طبیبِ حکیم این روزها در جامعه اندک است؟

ببینید اولا توجه کنیم که طب و حکمت دو مقوله جدا از هم هستند. فارغ از آن امروز دیگر سیر پیشرفت بیماری ها مثل گذشته نیست. واژه حکیم با طبیب متفاوت است، طبیب کسی است که سلامت جسم را ارزیابی می کند و می تواند بیماری را تشخیص دهد، به بیان دیگر طبیب کسی است که می تواند بیماری های کالبدی و جسمی را تشخیص داده و درمان کند ولی حکیم در سطح بالاتر از طبیب است یعنی مثلا می تواند تشخیص دهد که اگر مشکلی در معده ایجاد شده ریشه آن کجاست، یعنی هم تشخیص می دهد هم قادر است  درمان روحی و جسمی  کند.

انسان دوبعدی است، یک بعد  جسمی و یک بعد روحی دارد، لذا حکیم می تواند تشخیص دهد که برای مثال ممکن است زخم اثنی عشر به دلیل مشکلات روحی ایجاد شده است، حکیم ضمن درمان جسم، سعی در دعوت بیمار به آرامش دارد و می تواند ذهن و قلب او را نیز با ابزار توکل و توسل و یا تغییر موقعیت و یا استفاده از طبیعت و یا موسیقی هم به لحاظ جسمی و روحی   آرام کند. آنچه که امروزه برای پزشکان فهیم و متدین با برند ایرانی بودن اهمیت دارد این است که باید ضمن دانش پزشکی که دارند روش های رسیدن به تزکیه نفس را پیش گیرند و خدایی نکرده نگاهشان به طبابت صرفا امرارمعاش نباشد و یا کلا رویکرد اقتصادی، بلکه با اعتلای روح خود در مسیر الی الله بتواند مریض را آنالیز کند تا بتواند به شایستگی تشخیص دهند و درمان کنند که عملا این معرفی یک پزشک متعهد و متدین ایرانی اسلامی خواهد بود.

آیا می توان وضعیت جامعه جهانی و تغییر ارزش ها را به نوعی عاملی موثر در از بین رفتن رویکردهای گذشتگان مان نسبت به انسان دانست، یعنی اگر در گذشته طبیب، حکیم هم بود امروز یک طبیب فقط طبیب است ولاغیر!

همانطور که مطلعید و بنا به اعلام و اذعان دیده بان حقوق سلامت بشر، دشمن با هدف فروش دارو که دومین تجارت جهانی تلقی می شود، ویروسی را برای خاورمیانه یا کشورهای اسلامی و آفریقایی منتشر می کند. مثلا افرادی که به عتبات می روند عمدتا با التهابات جدی ریه و یا معده و روده با عارضه سرفه های شدید، یبوست اسهال و غیره برمی گردند، یا مثلا خیلی از افرادی که به مکه می روند تا چند وقت بعد از برگشت معمولا بیمار هستند. ( البته این موارد نباید مانع رفتن باشد)

اما منشاء عموم این ویروس ها و بیماری ها غیر از مسئله انتشار آن به هر دلیلی توسط عوامل انسانی، محیطی نیست از این جهت که در این روزگار آلودگی های محیطی کمتر شده مثلا زباله پیرامون ما نیست. اما به جایش آلودگی هوا و انواع و اقسام آنتن و پارازیت ها را مواجهیم که روی اعصاب و روان و بویژه  جنین تاثیر منفی می گذارد.

نکته دیگر اینکه مردم نسبت به تغذیه شان دیگر ملاحظات گذشته را ندارند و تغذیه ها متفاوت شده است. برای مثال در مکتب و سیره اسلام، مکتب کاتولیک و بوداییسم چیزی به نام ناهار خوردن نداریم اما اکنون در سه وعده صبحانه، ناهار، شام تغذیه می کنیم در حالی که درگذشته صبحانه می خوردند و در طول روز تنقلاتی را تناول می کردند و سه تا چهار ساعت قبل خواب شام می خوردند.از سوی دیگر تلاش فیزیکی مردم در آن روزگار بسیار بیشتر از مردم این دوره و زمانه بوده است.

وقتی صحبت از تحرک می کنیم منظور یکبار در هفته استخر رفتن و یا ورزش های هوازی یک روزه و دو روزه نیست، این موارد اصلا جبران کالری های انبوهی که مصرف می کنیم را نمی کند، مقصود فعالیت جسمی در قالب کار است در کنار ورزش یا نرمش. مردم در گذشته ملاحظات غذایی داشتند، پیشگیری و تلاش می کردند که اصلا بیمار نشوند.

منظورتان از پیشگیری چیست، چون آن زمان به گفته خودتان رواج و تعدد بیماری به اندازه امروز نبوده است.

منظور آن است که افراد طبع و مزاج خود را می شناختند، هر غذایی را نمی خوردند و زمانی که متوجه مزاج و طبع خود می شدند پرهیز کرده و لب به غذای مضر و مغایر با مزاجشان نمی زدند. اما امروز عموم مردم شناختی در مورد مزاج خود نداشته و هر غذایی را می خورند که نتیجه اش بیماری است.

ممکن است بگویید در طب سنتی چه چیزی می تواند جای یک مسکن اورژانسی مثل ایبوبروفن را بگیرد؟ پاسخ این است که شاید چیزی به سرعت این داروها نتواند درد را آرام کند ولی مساله آن است که در طب سنتی و آنچه که در اسلام نسبت به امراض مختلف توصیه شده است، اقلا عوارض جانبی برای بیمار وجود ندارد و شاید کمی تحمل درد یا استفاده از مسکن های گیاهی بی ارزد به اینکه انسان دچار عوارض استفاده از مسکن های فوری در بدن خود نشود.

بسیاری از اوقات بیمار نتیجه سریع می خواهد لذا سراغ داروهای شیمیایی می رود در حالی که همین آرام بخش ها به شدت مشکل ساز هستند و بیماری هایی نظیر سنگ کلیه و مشکلات کبدی را در پی دارند.

شاید با خوردن جوشانده یا دستوراتی که در طب سنتی آمده طول درمان بیشتر باشد اما حداقل عوارضی دامن بیمار را نمی گیرد. البته این بدان معنا نیست که از طب نوین نباید استفاده کرد زیرا این نوع از طب پیشرفت چشمگیری داشته در زمینه های مختلف و الحمدلله به برکت انقلاب و پزشکان خدوم و پژوهشگران حاذق ما در حوزه پزشکی جمهوری اسلامی  ایران هم اکنون جزو اولین ها در عرصه پزشکی است. جراحان، پزشکان عمومی، فارماکولوژها، متخصصان، ارتوپدها، روانپزشک ها و دندانپزشک ها و … همه در حدی است که از کشورهای عربی و اروپایی و آسیایی اغلب برای درمان به ایران مراجعه می کنند.

مساله دیگر آن است که هرکدام از ما تا حدی از معنویت دور شده ایم، منظورم از معنویت در آرامش بودن روان است نه مباحث اعتقادی که در پی خود آرامش روح را در بر دارد. البته این مبحث هم جای خود را دارد ولی در این بحث مقصود ما آرامش روان است.

برای ملموس شدن مساله مثال می زنم، ساعات خواب ما تغییر کرده است، اقلیم ایران می طلبد که فرد ساعت ۱۰:۳۰ شب بخوابد، اگر دیرتر به خواب برود دیگر تاثیر روی جسم و روح ندارد، پیامبر اکرم(ص) فرمود: مثل مرغ بخوابید مثل خروس بلند شوید.

ساعت خواب مان عوض شده است، دیر می خوابیم و از آن طرف آفتاب که می زند بیدار می شویم. طبق تحقیق دانشمندان روس در سال ۱۹۸۳ اگر انسان حدودا چهل و پنج دقیقه تا یک ساعت زودتر از طلوع آفتاب بیدار شود، می تواند از انرژی ستاره ای که در آن ساعت ظاهر می شود که شخص می تواند از انرژی آن بهره ببرد و این انرژیها در طول روز بطور مطلوب با وی خواهد بود.

این زمان دقیقا قبل از اذان صبح (یعنی همان زمانی که نماز شب را می خوانند) می شود که اسلام ۱۴۰۰ سال پیش بدان پرداخته است؛ ضمن اینکه دانشمندان شیکاگو آمریکا پس از تحقیقات و بررسی و ازمایشات مختلف اعلام کردند افرادی که شب زود می خوابند و صبح زود بیدار می شوند، در طول روز مدام نشاط دارند و انگیزه برای پویایی و کار و فعالیت بهینه ولی ما اصلا بهره ای از این دانش  نمی بریم چون ذائقه و ساعت خواب و بیدارمان تغییر کرده است و این مهم بر روح تاثیر منفی می گذارد.

عواقب این تغییر سبک زندگی چیست؟

به معنای واقعی کلمه با این سبک زندگی خودمان را بیمار کرده ایم، فارغ از محیط پیرامونی، دور شدن از معنویت و مسائل اعتقادی ضربه های جبران ناپذیری را به بدن ما وارد کرده است.

در سیره و روایاتی که از پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) باقی مانده است بسیاری از نکات کلیدی و جزئی در مورد سبک زندگی و سالم زیستن وجود دارد، ساعت خواب، ساعت کار، بیداری و تفریح همه و همه در لسان آنها آمده است. اینکه چه طور تغذیه کنیم، چگونه زندگی کنیم، اینکه از این منابع غفلت می کنیم سبب شده امروز با مشکلات متعدد جسمی و روحی مواجه شویم.

در انتها باید به عنوان یک کارشناس به مخاطبان محترم عرض کنم ما ایرانی هستیم با قدمتی هفت هزارساله دارای تمدن و فرهنگ غنی و مردمی هوشمند و آگاه به سبک زندگی که با آمدن اسلام این فرهنگ و تمدن رنگ و بوی کاملی به خود گرفت پس به عنوان یک ایرانی مسلمان باید سبک زندگی خود را مبتنی بر سیره دانشمندان و فرهیختگان ایرانی و تاسی از مکتب اهل بیت(ع)  قرار دهیم چه در حوزه اخلاق فردی و اجتماعی چه در حوزه سلامت روح و چه در حوزه سلامت جسم. اگر میخواهیم هم در دنیا خوشبخت باشیم و هم موفق و هم در آخرت سعادتمند.